يک روز دو دوست با هم و با پاي پياده از جاده اي در بيابان عبور مي کردند.بعد از چند ساعت سر موضوعي با هم اختلاف پيدا کرده و به مشاجره پرداختند.وقتي که مشاجره آنها بالا گرفت ناگهان يکي از دو دوست به صورت دوست ديگرش سيلي محکمي زد .بعد از اين ماجرا آن دوستي که سيلي خورده بود بر روي شنهاي بيابان نوشت :
امروز بهترين دوستم به من سيلي زد.
سپس به راه خود ادامه دادند تا به يک آبادي رسيدند.چون خيلي خسته بودندتصميم گرفتند که همانجا مدتي در کنار برکه به استراحت بپردازند.
ناگهان پاي آن دوستي که سيلي خورده بود لغزيد و به برکه افتاد.
کم کم او داشت غرق مي شد که دوستش دستش را گرفت و او را نجات داد .بعد از اين ماجرا او بر روي صخره اي که در کنار برکه بود اين جمله را حک کرد:
امروز بهترين دوستم مرا از مرگ نجات داد.
بعد از آن ماجرا دوستش پرسيد اين چه کاري بود که تو کردي ؟
وقتي سيلي خوردي روي شنها آن جمله را نوشتي و الان اين جمله را روي سنگ حک کردي ؟
دوستش جواب داد وقتي دلمان از کسي آزرده مي شود بايد آن را روي شنها بنويسيم تا بادهاي بخشش آن را با خود ببرد. ولي وقتي کسي به ما خوبي مي کند بايد آن را روي سنگ حک کنيم تا هيچ بادي نتواند آنرا به فراموشي بسپارد.
تعداد صفحات : 33
با سلام امیدوارم با ایجاد این وبلاگ در فضای مجازی ،هرچند کم ولی در ظهور آقا امام زمان (عج)نقش داشته باشم وبتوانم زمینه ظهور رادر جامعه فراهم کنم ورهبر معظم انقلاب در وصف انتظار امام مهدی (عج)اینگونه می فرمایند: انتظار، یعنى دل سرشار از امید بودن نسبت به پایان راه زندگى بشر. ممکن است کسانى آن دوران را نبینند و نتوانند درک کنند - فاصله هست - اما بلاشک آن دوران وجود دارد؛ لذا تبریک این عید - که عید امید و عید انتظار فرج و گشایش است - درست نقطهى مقابل آن چیزى است که دشمن مىخواهد به وجود بیاورد. با تشکر التماس دعا اللهم عجل لولیک الفرج امیرمحمد ابراهیمیان(خراسان رضوی_شهرستان درگز دانش آموز رشته علوم تجربی مدرسه امام خمینی متولد 11تیر78